معنی شنبه یهودیان
حل جدول
سبت
فرهنگ معین
(شَ بَ یا بِ) (اِ.) روز اول هفته مسلمانان و یهودیان.
لغت نامه دهخدا
شنبه. [شَم ْ ب َ/ ب ِ / ب ِه ْ] (اِ) شنبد. شنبذ. نام روز اول هفته باشد. (برهان). نام اولین روز ایام هفته است و تا شش روز مکرر شود. و آن را شنبد با دال نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج). روز اول هفته. از کلمه ٔ عبری شَبَّت. سَبْت. (یادداشت مؤلف): شیار؛ نام روز شنبه. (منتهی الارب):
تا چو آدینه بسر برده شد آید شنبه
تا چو ماه رمضان بگذرد آید شوال.
فرخی.
مانده میراث ز جدّانش از پارینه
شوخگن گشته، از شنبه و آدینه.
منوچهری.
شنبه آنجا که قسم شنبه بود
و آن دگرها چنان کز آن به بود.
نظامی.
فکر شنبه تلخ دارد جمعه ٔ اطفال را
عشرت امروز بی اندیشه ٔ فردا خوش است.
صائب.
- شنبه شب، شبی که فردای آن یکشنبه است.
شنبه. [شُم ْ ب َ] (اِخ) نام چند منطقه است در نواحی غربی و جنوب شرقی فارس. (از فارسنامه).
شنبه. [شَم ْ ب َ / ب ِ] (اِ) مصحف شنه. (حاشیه ٔ برهان چ معین). شیهه ٔ اسب را گویند و بعربی صهیل خوانند. (برهان). شیهه ٔ اسب باشد و آن را شنه نیز نامند و به تازی صهیل گویند. (جهانگیری). شیهه ٔ اسب. (ناظم الاطباء). || آواز شیر بیشه. (ناظم الاطباء) (از برهان). || در علم احکام نجوم رب آن زحل و منسوب به آن است. (از یادداشت مؤلف).
شنبه دشتی
شنبه دشتی. [شُم ْ ب ِ دَ] (اِخ) نام یکی از رودخانه های فارس، آب آن شیرین مایل به شوری است. آب رودخانه ٔ چنیز از چندین فرسخ عبور کند در نزدیکی باغان ناحیه ٔ سنا شنبه به رودخانه ٔ دزگاه آمیزد و رودخانه ٔ شنبه گردد. (فارسنامه ٔ ناصری).
سه شنبه
سه شنبه. [س ِ شَم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) روز چهارم از روزهای هفته که آنرا ناف هفته گویند. (ناظم الاطباء). یوم الثلاثا:
بگیر روز سه شنبه نبید را یک جام
بخور که خوب بود عیش روز سه شنبه.
منوچهری.
از دگر روز هفته آن به بود
ناف هفته مگر سه شنبه بود.
نظامی.
فارسی به عربی
سبه
فارسی به ایتالیایی
sabato
فرهنگ واژههای فارسی سره
کیوان شید
گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در منطقه ی بابل
معادل ابجد
443